توحید صفاتی
خداشناسی | |
---|---|
توحید | توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات و صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه • عدم تحریف قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور • رجعت |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه | |
توحید صفاتی، به این معنا است که صفات خداوند وجودهایی جدا از هم ندارند و چیزی جز همان ذات خدا نیستند. طبق این دیدگاه، صفات خداوند مصداقهای خارجی ندارند و صرفاً مفاهیمی ذهنیاند که عقل آنها را وجود خداوند انتزاع میکند.
برای اثبات توحید صفاتی، ادله عقلی و نقلی مطرح کردهاند. ازجمله ادله نقلی را سخن امام علی(ع) در خطبه نخست نهجالبلاغه دانستهاند که در آن، زدودن صفات از خداوند، کمال اخلاص معرفی شده است.
معانی توحید
توحید و یگانگی خدای متعال، اصطلاحات گوناگونی در فلسفه و کلام و عرفان دارد که مهمترین اصطلاحات فلسفه آن عبارت است از:
- توحید در وجوب وجود؛ یعنی هیچ موجودی جز ذات مقدّس الهی واجبالوجود بالذات نیست.
- توحید به معنای بساطت و عدم ترکیب که دارای سه معنای فرعی است:
- عدم ترکیب از اجزای بالفعل
- عدم ترکیب از اجزای بالقوة
- عدم ترکیب از ماهیت و وجود
- توحید به معنای نفی مغایرت صفات با ذات؛ یعنی صفاتی که به خدای متعال نسبت داده میشود از قبیل اعراضی نیستند که در ذات وی تحقّق یابند و به اصطلاح «زائد بر ذات» باشند، بلکه مصداق آنها همان ذات مقدّس الهی است و همگی آنها عین یکدیگر و عین ذات هستند.
- توحید در خالقیت و ربوبیت؛ یعنی خدای متعال شریکی در آفریدن و تدبیر جهان ندارد.
- توحید در فاعلیت حقیقی؛ یعنی هر تأثیری که از هر فاعل و مؤثری سر بزند نهایتاً مستند به خدای متعال است و هیچ فاعلی استقلالی در تأثیر ندارد، «لا مؤثر فی الوجود إلّا الله».
توحید صفاتی
معنای توحید صفاتی آن است که صفات الهی مصادیق جداگانهای از یکدیگر و از ذات الهی ندارند، بلکه همگی آنها مفاهیمی هستند که عقل، از مصداق واحد بسیطی که همان ذات مقدس الهی است، انتزاع میکند.
دلیل بر توحید صفاتی این است که اگر هر یک از صفات الهی، مصداق و «ما بازاء» جداگانهای داشته باشد، از چند حال خارج نخواهد بود:
- مصادیق آنها در داخل ذات الهی فرض میشوند؛ لازمۀ این فرض آن است که ذات الهی مرکّب از اجزاء باشد و با توحید ذاتی ناسازگار و محال است.
- مصادیق آنها خارج از ذات الهی فرض میشوند. در این صورت:
- واجبالوجود و بینیاز از آفریننده تصور میشوند: این فرض، شرک صریح است و هیچ مسلمانی بدان ملتزم نمیشود.
- ممکن الوجود و آفریدۀ خدا انگاشته میشوند: لازمۀ این فرض آن است که ذات خداوند که طبق فرض فاقد این صفات است، آنها را بیافریند و سپس بدانها متصف شود. در صورتی که محال است که علّت هستیبخش، ذاتاً فاقد کمالات مخلوقات خود باشد. با بطلان همۀ این فرضها، توحید صفاتی اثبات میشود.
دیدگاههای دیگر
برخی از محققان توحید صفاتی را همانند توحید افعالی تفسیر کرده اند یعنی چنانچه در توحید افعالی گفته شده که همانطور که خداوند در ذاتش شریکی ندارد، در فاعلیت هم شریک ندارد؛ یعنی هرکاری که هر مخلوقی انجام میدهد، فعل خدا است. همین دیدگاه را در توحید صفاتی دارند و توحید صفاتی را به معنای توحید خدای سبحان در صفات کمالی گرفته اند. علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر بزرگ نیز براین باور است که خداوند براساس آیات قرآن هیچ چیزی را به اجبار کسى نیافریده ، و هیچ فعلى را به اجبار اجبارکننده اى انجام نداده و نمیدهد و هر چه خلق کرده هم زیبا و نیکو آفریده و هم با علم و اختیار خود بوده در نتیجه چون هیچ موجودى نیست مگر آنکه فعل اختیارى او است (که زیبا خلق کرده است و شایسته حمد و ستایش است) براین اساس از جهت فعل وآفرینش، تمامى حمدها از آن او است واز جهت نام نیز تمام نام هاى نيكو به خدا اختصاص دارد و هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرى محمود سر نمى زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است ، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آنست فعل خدا است ، و او ایجادش کرده ، پس جنس حمد و همه آن از آن خدا است.
توحید صفاتی در نهج البلاغه
از متون روایی نیز میتوان برای اثبات توحید صفاتی بهره برد. به عنوان مثال، این عبارات خطبه اول نهج البلاغه به توحید صفاتی، یعنی، عینیت صفات با ذات اشاره دارد:
كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الإخْلاصُ لَهُ، وَكَمَالُ الإخْلاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ، لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَة أَنَّها غَيْرُ المَوْصُوفِ، وَشَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوف أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَمَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ،وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَد جَزَّأَهُ، وَمَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ
|
يگانه انگاشتن، او را به سزا اطاعت نمودن، و به سزا اطاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن [است]، چه هر صفتى گواه است كه با موصوف دوتاست و هر موصوف نشان دهد كه از صفت جداست، پس هر که پاک خداى را با صفتى همراه داند او را با قرينى پيوسته، و آن که با قرینش پیوندد، دوتایش دانسته، و آن که دوتایش خواند، جزء جزءاش داند، و آن که او را جزء جزء داند، او را نداند.
|
پانویس
- ↑ فرازهایی از خطبه امیرالمؤمنین(ع) نمونه ای از مستندات این تفسیر قرار گرفته است كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرُهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرُهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرُهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرُهُ مُتَعَلِّمٍ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرُهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجِزُ ...نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه ۶۵، ج۱، ص۱۵۵
- ↑ سوره اعراف آیه ۱۸۰ وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد
منابع
- علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، نهج البلاغه، مترجم سید جعفر شهیدی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز ۷۴
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بینالملل، ۱۳۷۸